یادی از شهید حشمتاله قلی
by زهره گودرزیایسنا/لرستان شهید حشمت اله قلی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان الیگودرز متولد شد.
در بخشی از وصیتنامه این شهید آمده است:
بسمالله الرحمن الرحیم
پس از ستایش خداوند تبارکوتعالی و صلوات و سلام بر رسول خدا و با درود بر امام امت و روان تابناک شهیدان.
هماکنون که این چند سطر را مینویسم، در انتظار شب حملهام. در انتظار شب رحمت، شب بیداری و شب غلبه بر نور بر ظلمت و سرنگونی کفر، به یاری حق و امدادهای غیبی و دعاهای شما امت حزب ا...
در این لحظات پایانی که آخرین روزهای عمر خود را میگذرانم، توانستهام اندکی به خویش بازگردم و با خدایم راز و نیاز کنم.
بارالها، تو میدانی که هنوز فکرم از قید و بندهای دنیایی رها نگشته، ولی چه کنم باید بنویسم. وقت تنگ و حساب الهی همه را دربرمی گیرد. آنگاه که پای عشق به میان میآید، عاشق با سوختن و فنا شدن، خود را فدای معبود میکند. من نتوانستم از این عشق بگریزم و همیشه عشق بر من غالب بود. منطق شهید سوختن و سوزاندن است و به قول استاد مطهری «خون شهید بر زمین نخواهد ریخت و هر قطرهاش به صدها و هزاران قطره بلکه به دریایی از خون تبدیل شده و به پیکر اجتماع وارد میشود.»
شما ای انسانها خود را از بند هوی و هوسها رها کنید و به جمع عاشقان بپیوندید، زیرا زندگی بدون عشق به الله نابود شدنی است و انسان عاشق این جهان را به مانند دخمهای تنگ و تاریک میداند و زمانی که از این جهان هجرت میکند خود را رها شده مییابد.
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم از پی جانان بروم
خدایا، برای لقاء تو به این مکان مقدس آمدم و امیدم جز وصل تو نیست. تو دست رد بر سینه امیدواران نمیزنی و آنان را میخوانی.
بار پروردگارا، تو نیک میدانی که قلبم در تیرگی گناهان تیره و تار گشته است و همیشه عقلم مغلوب هواهای نفسانی من بوده است.
خدایا، عمرم در راه گناه و نافرمانی از دستورات تو به تباهی رفته است و با خودجر کوله باری از گناه به پیشگاه تو نیاوردهام و در اجتماع خود جز یک موجود مصرفکننده نبودهام.
خدایا، بار گناهانم بر شانههایم سنگینی میکند و از خود بیزار شدهام. هیچکس قادر نیست مرا از این منجلابی که خود برای خودساختهام بیرون بکشد.
خدایا، هزاران بار توبه کرده و توبه شکستهام. روحم از ناپاکیها آلوده گشته و پاهایم به خطا رفته و چشمانم به خطا نگریسته است. خدایا پناهگاهی ندارم. از کثرت گناهان، دعاهایم بیاثر گشته است.
خدایا، با این همه لطفی که در حق من کردی، از تو روی برگردانیدم. با وجود این، با من چه تدبیری خواهی کرد، ای پوشانندهی عیبها؟
خداوندا، بارالها گناهانم به قدری مرا در تنگنا و بنبست قرار داده که قدرت تعقل و اندیشیدن را از من سلب کرده است.
حال به تو روی آوردهام و راهی جز جهاد در راه تو برای من باقی نمانده است.
آخر تو خود گفتهای آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خارج شدند و در راه تو رنج کشیدند و جهاد کردهاند و کشته شدند، همانا بدیهای آنان را در پرده لطف و رحمت خود میپوشانی و خود نیز گفتهای که آنان که در راه خدا کشته شدهاند هیچ ترس و اندوهی از گذشته خود نداشته باشند.
خدایا، اکنون غرق در گناه بهسوی تو آمدهام. بادلی شکسته و روحی که در زندان تنم بیتابی میکند.
خدایا، ترا بهحق محمد و آل محمد گناهانم را ببخش و مرا در سایه لطف و رحمت خود قرار ده.
چند جملهای هم با شما پدر و مادر مهربانم سخن دارم با تبریک و تهنیت بر شما پدر و مادر مهربانم که پس از سالها رنج و زحمت، ثمره آن را به اسلام هدیه کردید. آفرین بر شما. میدانم که هیچوقت فرزند خوبی برایتان نبودم. اکنون میخواهم با ریختن خونم در رکاب حسین زمان شما را در پیشگاه فاطمه زهرا و زینب (س) رو سفید گردانم.
مادر، در شهادتم گریه و زاری مکن که راضی نیستم. اگر هم عزاداری میکنید، برای امام حسین عزاداری کنید. هیچگاه از فراغ من ناراحت نشوید و مانند سایر خانواده شهدا سرافراز باشید. هرچند روحیه شما بسیار بال است.
سخنی با برادران ورزشکار:
فضائل اخلاقی را پیشه کنید و بعد معنوی خود را تقویت کنید و همراه با پرورش جسم، در پرورش روحتان بکوشید.
خدایا، مرا بیامرز که آمرزندهای جز تو ندارم.
خدایا، مرا دوست بدار چون دوست میدارم تو را. مرا بپذیر که بهسوی تو آمدهام.
حشمتاله قلی ۱۱ فروردینماه ۱۳۶۵ در منطقه شمال سلیمانیه عراق در ارتفاعات میشلان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
انتهای پیام