Virgool - ویرگول

سونامیِ بدشانسی

by

اسمش را گذاشته سونامی بدشناسی! منظم کردن حجم زیاد اتفاقات بد را اینطور معنی کرد. من به سونامی بد شانسی اعتقادی ندارم. اصلا خود بدشانسی یک توهم است. هرچیزی که در جهان اتفاق می‌افتد بر حسب ضرورت حادث می‌شود. یعنی در نهایت ما برآیند اختیار مطلق خودمان نیستیم. هر کنش ما مجموعه ای از اتفاقاتی‌ست که از کودکی با خودمان آورده ایم. البته از لحاظ علمی هیچ عصب شناسی این را اثبات نکرده است که ما در نهایت اختیار نداریم. اما چند تا از این آزمایش های تجربی نشان می‌دهد که قبل از فرمان دادن ذهن، ناخودآگاه ما تصمیم می‌گیرد که ما باید چه کاری را انجام بدهیم. حالا این مساله می‌تواند همان مقولات فاهمه‌ی کانت باشد و یا هرچیز دیگر، مهم این است که هیچ شانسی وجود ندارد. قمار هم اتفاقی شانسی نیست. البته شانس به معنای سوبژکتیو. وگرنه در همان جبر هم خواندیم که احتمال افتادن عدد شش در یک تاس چقدر است. تاس همان عددی را خواهد انداخت که باید؛ ولی می‌توان میزان احتمالش را حساب کرد. عدد اما همان است که باید باشد. پس با این حال اگر ما هم دارای شانس و اختیار نباشیم یعنی برای هر اتفاقی نباید خودمان را اذیت کنیم. عذاب وجدان بگیریم از تصمیم هایی که می‌توانستیم بگیریم و نشد. این خودش مثل قرص آرام بخش عمل می‌کند. در عین حال که فلسفه و منطق کامل است، می‌توان از بعد روانکاوانه هم به آن نگاه کرد. هرچیزی که باید اتفاق می‌افتد. نه سونامی در کار است و نه شانسی...