Virgool - ویرگول

آنتی هیستامین

by

شاید انتی‌هیستامین تاکینگ نشنیده باشین ولی من حتی تجربه‌ش هم کردم. مثل سایر تاکینگ‌ها ادم تندی شده بودم. حتی مجبور شدم فردا صبحش زنگ بزنم و معذرت خواهی کنم. تازه هنگ‌اور هم تجربه کردم. از یه انتی هیستامین اینقدر توقع نداشتم. در واقع میخواستم صبح زود بیدار شم و درس بخونم اما اگر دوستم صدام نمیزد ساعت یازده هم بیدار نمیشدم. بعد سعی کردم با یه دوش حالمو جا بیارم که حتی بیشتر خوابم گرفت. سریع‌‌ترین نهارم که یه عدس پلو ساده باشه سرهم کردم که بتونم یکم بخوابم. تازه میخواستم یکم رنگ و لعاب هم به غدا بدم که پیاز‌‌هام سوخت. پیاز سوخته و کشمش باد کرده و عدس پلوم رو سق زدم بلکه بخوابم. نمیدونم حین خوابیدن چه اتفاقی افتاد که وقتی بیدار شدم نسبت به همیشه بیشتر از مامانم متنفر بودم. در ادامه روز سعی کردم یکم با سلیقه باشم. اگر این دختره دوباره فردا هر چی رو که درست کردم جا به جا نکرده باشه میتونم بگم باسلیقه بودم.

دوستمم همچنان افسرده است و پیام‌های اخطار مبنی بر احتیاط کردن در مورد اون یکی دوستم میفرسته و جالب اینه که دوست دیگه‌‌ام هم همینکارو میکنه. یعنی همش نسبت به همدیگه به من اخطار میدن. کاش شل کنن.

چیز جدیدی که اتفاق افتاده اینه که حوصله حرف زدن با بقیه رو ندارم و میخوام سرم به کار خودم گرم باشه البته اگر مخاطبم برام جالب نباشه. یعنی ترجیح میدم جای چرند گفتن سرم تو گوشیم باشه یا کتاب بخونم. حتی حوصله دوستمم ندارم که بعد از چهار ماه میبینمش. فکر کنم خیلی زود از دوست دست کشیدم.