یاسر و خانوادهاش در حاشیه شهر کرمان، در خانهای با سه اتاق که با خانوادههای دیر مشترک است زندگی میکنند. در یکی از شبهای تابستان سال .... یاسر که نوجوانی ۱۷ ساله بود، با موتور تازهاش با خودرویی تصادف میکند. در این تصادف سر یاسر با جدول خیابان برخورد میکند و راننده ماشین هم متواری میشود. در این حادثه یاسر قدرت تکلم، بلع و حرکت را از دست میدهد. او برای بازگشت تواناییهای از دست رفتهاش، تاکنون سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. باتوجه به بیبضاعت بودن خانواده یاسر، بیمارستان هزینه دوماه اول درمان و بستری را از آنها دریافت نمیکنند، اما هزینههای بعدی، از آنها دریافت میشود.
مادر هر روز مجبور است او را برای جابجا کردن و آفتاب خوردن به حیاط کوچک و اشتراکی ببرد. یاسر قدرت غذا خوردن از راه دهان را از دست داده است و مادرش باید با سوند و سرنگ به او غذا دهد. پدر خانواده هم کارگر فصلی است و گاهی کاری پیدا شود، میتواند درآمدی داشته باشد.