بزرگان- شل سیلور استاین (نویسنده-نقاش)

داستان "درخت بخشنده" را در شکل های مختلف و با کمی تغییرات چند جایی خوانده بودم اما وقتی به دنبال کتابی با متن دوزبانه برای تمرین زبان انگلیسی به قفسه ها سرک می کشیدم، مجموعه داستان های شل سیلور استاین نظرم را جلب کرد.

از آنجایی که کودک درون من به تصاویر اهمیت می دهد و بالغ درونم به متن، وقتی کتاب را ورق زدم متوجه شدم که هر دو ساکت شده اند و با دقت و توجه کامل کتاب را بررسی می کنند. این بود که عمو شل را به خانه آوردم.

داستان ها را یکی بعد از دیگری به سرعت خواندم و فراموش کردم که متن انگلیسی را هم بخوانم. پس دوباره کتاب را از ابتدا شروع کردم، ساده، زیبا، آهنگین و همراه با نقاشی های جذاب.

همراهی متن با نقاشی ، آن هم متن دوزبانه کتاب را برایم جذاب کرده بود که ناگهان عمو شل را ایستاده جلوی قفسه کتاب هایم دیدم. کتاب هایی که کنار هم ایستاده بودند و کتاب هایی که روی هم تلنبار شده بودند. البته فقط خودم می توانستم از بین کتاب های قفسه چیزی را که می خواستم پیدا کنم و در نظر بقیه این قفسه ها چیزی جز شلوغی نبودند.

چند تایی کتاب کاردستی و آموزش نقاشی کنار قفسه، نظر عمو شل را گرفته بود. این کتاب ها را چند روز پیش استفاده کرده بودم و حالا هنوز در دسترس ترین ها بودند.

سبک عمو شل، آبرنگ یا سیاه قلم نبود اما کتاب های آموزشی را با دقت ورق زد. طرز ایستادنش کنار قفسه کتاب و بررسی کتاب های قفسه، کاملا مثل یک عاشق کتاب و یک نویسنده بود. آن هایی که با کتاب غریبه اند، وقتی قفسه کتاب هایم را می بینند، حرف های بسیار وحشتناکی می زنند مثل:

_به جای این کتاب ها چند تا گلدان کریستال توی قفسه ها اتاق را زیبا تر می کند!!!!!

-این کتاب ها به درد هم می خورند؟ ( نمی دانم منظورشان کدام درد است اما یقینا به درد درمان نادانی می خورند.)

-همه این ها را خریده ای؟( برچسب عطف کتابخانه را نمی بینی؟؟)

-این ها را به ترتیب قد و اندازه مرتب کنی قشنگ تر است!!! ( چه خبره؟ مگه صف بستن؟...)

حرف هایی هم هست که ترجیح می دهم فراموش کنم. اما ایستادن شل سیلوراستاین کنار قفسه کتاب از آن منظره هایی است که باید عکس گرفت و زیرش نوشت یک عاشقانه آرام

خواندن کتاب هایی که او نوشته است مثل یک تفریح در پارک با بچه هایی است که سر و صدا می کنند، با توپ بازی می کنند یا تاب بازی می کنند یا با خنده و جیغ از سرسره ها بالا می روند و سر می خورند. همینقدر سرگرم کننده و به یاد ماندنی.