رهبر«انقلاب بزرگ»
هم محلهای ما ازیاد برد ما در جهان پس از ظهور ژنرال «کرونا» زندگی میکنیم. پسرش برای اولین بار پس از فاجعه بزرگ به دیدنش میآید. روزهای اول چقدر ترسیده بود که اجلش پیش از رسیدن زمان دیدار فرابرسد. همه مقدمات را چید و شکی درآماده ساختن برخی غذاهایی که فرزند دوست داشت به خود راه نداد. برای پراکندن ابرهای دلگیر، جامهای شاد پوشید و منتظر ماند.
جوان که مدتها انتظارش را میکشیدند در زمان معین از راه رسید. درباغچه ایستاد و زنی را که دقیقه شماری میکرد صدا زد. صدا تکانش داد و چیزی نمانده بود به سمتش بدود. ناگهان هشداری جدی دریافت کرد. پسر انگشت تکان داد و به ماسک و دستکش اشاره کرد. پیام برای عقبزدن مهربانی درآستانه سرریز شدن کافی بود. در حضور«کرونا» به آغوش کشیدنی وجود ندارد. رد وبدل کردن بوسه خطرناکتر از زدن دشنه است. اولویت با سلامت است و هر ابراز اشتیاقی به تأخیر انداخته میشود. دیدار از نزدیک اینگونه مانند دیدار از راه دور میشود. باید لذت لمس را با لذتهای کم خطرتر جانشین کرد و خشم ویروس را برنیانگیخت.
مادرآکنده از احساسات پیش از ویروس گفت، برای مهمان غذاهایی را که دوست داشت آماده کرده. درمقیاس مهرمادر دادن یک وعده غذای آمیخته به مهر هزار مرتبه از دستگلی که هرکسی دیگر هدیه کند بهتر است. ناامیدی برچهره مادر سایه انداخت وقتی فرزندش عذرخواست به این دلیل که تنها راه مواجهه با «کووید-19» پایبندی جدی به شرایط بهداشتی است که تا حدودی به قطع رابطه میان موجودات میماند. شانس یار بود تا شاهد این صحنه باشم. ماجراهای پارک عمومی نیزدستکمی ازاین ندارند. مردی که به سمتت میآید ناگهان مسیرش را تغییرمیدهد و از تو فاصله میگیرد، گفتی نزدیک شدن به تو دام و تله است. چارهای جز فاصله نیست. میگویند آدمی عادت میکند و آن را گوارا میبیند. به عزلت، سلامت جزیرهای و خودخواهی مفرط خومیکند. نمونهها بسیارند. ما بدون شک به سمت زندگی درجهانی میرویم که شباهتی به آنچه چند ماه پیش غرق لذت رواداریش بودیم ندارد. رستوران تفاوت خواهد داشت، سفر خسته کننده و آکنده از نگرانی خواهد بود. احساس راحتی نخواهیم کرد مگر زمانی که طرفی مورد اعتماد اعلام کند آزمایشگاهها واکسنی ساختند که مصیبت بزرگ را از جهان عقب میراند.
بی نیاز از نالیدن برای روزهایی که پیش چشم ما دود میشوند، ما اینک میفهمیم که جهان چه لذتهایی برای ما مهیا ساخته بود و اکنون از لای انگشتان ما میلغزند. دوستی تماس گرفت و با حسرت از میدانهای زیبایی گفت که گردشگرها و کبوترها درآنها موج میزدند. نیمه نگرانی درجانم نشست که اولین بار احساس کردم دوستم بیش از آنکه سرگرم نشانههای آینده باشد به صحنههای گذشته دلمشغول شده است. اندکی میترسم وقتی دوستی جزعصای خاطرات برایم باقی نمیماند. هراس دارم چون میترسم کلید شب درمیان کلیدهای خاطرات پنهان شده باشد. و من زیاده روی در اندوه را خوش ندارم. زیاده روی دریأس و افراط در دست زدن. و افراط در تسلیم یک تفکر یا سرود یا ویروس شدن. احساس میکنم انسانیت انسان در باز ماندن دریچه پنهان است. در قراری با شرارت هرچند هم دیراز راه برسد. در واکاوی اخگری هرچند میادین خاکستر و معادن ناکامی برهم انباشته شده باشند.
دوستم پس از شرح دردهای توریستیاش چیزی گفت که به تأملم واداشت. گفت وارد کتابخانهاش شده و ساعتها دنبال کتابهای هیجان انگیزی گشته تا با آنها وقت کشی کند که از زمان شروع مصیبت بزرگ جامههای تیره به تن کرده. اضافه کرد در این برنامه جستوجو، حس کرد چیزها چقدر بی معنا هستند. از او خواستم توضیح دهد: گفت: در کتابخانه آثاری وجود دارند که رهبران و مقامات و اندیشمندان و پژوهشگران و استادان دست درتهیه آنها داشتهاند. مسئله مشترک آنها وضعیت جهان و رؤیای تغییر آن است. در سمت دیگر کتابخانه آثار نویسندگان و شاعران و منتقدانی ایستاده که تلاش کردند رازهای جهان را برملا کنند یا از وحشت آن بکاهند. و وجه مشترک این سمت بازگرداندن ارزش قدرت تخیل و احساسات به امید انسانی ساختن جهان که به سمت سود و نوآوری و لجن و خون میکوبد.
دوستم گفت، چیزی نمانده بود حس کند همه سالهای عمرش را در خواندن آثار کسانی هدر داده که موفق به نجان جهان نشدند. و ناگهان خودت را در برابر جهانی مییابی که با ضربه ویروسی که هیچ کس نمیخواهد به شرایط پیدا شدن و شیوعش اعتراف کند، زاده شده است. برجستهترین نامهایی که قرن پیش را تکان دادند روی قفسههای کتابخانه حضور دارند. لنین، استالین و وارثان آنها. آقایانی که به ترتیب پا درکاخ سفید گذاشتند. و کسانی که در دفترکار چرچیل یا شارل دوگل نشستند. بی آنکه نام وارثان مائو و آنچه با کشورهاشان و جهان کردند را از یاد ببریم. چگوارا و کاسترو و هوشی مینه و دیگران. میتوانی به این فهرست نام اندیشمندان و نویسندگانی را اضافه کنی که تصور میشود قرن را تکان دادند و برپیکرش نشانههای متفاوت گذاشتند. همه را یک ویروس شکست داد؛ویروسی که طی چند هفته جهان را تغییرداد، که آنها قادر به تغییر دادنش نبودند.
جهان واقعا تغییرکرد. انسان نمیتواند تعداد نوبتهایی که عبارت؛ فروپاشی اقتصادی را شنیده بشمارد. افزایش بی سابقه تعداد بیکاران. آوارگی ناگزیرگردشگری. صحنه فاجعهبار در خطوط هوایی. کشورهای بسیاری تلاش میکنند به سرعت در صف صندوق بینالمللی پول بایستند. کشورها و شرکتها باید سبک سابق زندگی را فراموش کنند. باید در اولویت بندیها در دوسطح عمومی و شخصی تجدید نظرکرد. البته بدون آنکه اقدامات فاصله گذاری و چشمههای شیوع و مسابقه برای یافتن واکسن و حساب بازکردن بر فروش ماسکها و آمار روزانه مرگ و میر را از یاد ببریم.
این شکستی غیرقابل انکار است. فهمیدیم زمینی که برآن ایستادیم لغزان و لرزان است. شکستی به اندازه دهکده جهانی. نه آزمایشگاهها پیشبینی کردند. و نه ارتشها ایستادگی و نه ناوها نجات یافتند. دستی سیاه و سنگین بر روزهای ما فرود آمد. ددی ناشناس که همه را شکار میکند. زمین پیکرهای بسیاری را بلعید و ولعش را پایانی نیست. ما دلتنگ جهانی میشویم که مهمان مبهم آن را کشت. هیچ کسی اینگونه جهان را تغییر نداد که او کرد. ژنرال «کووید-19» رهبر انقلاب بزرگ. درانتظار آزمایشگاهی که واکسنی برپلهویش بنشاند، در برابر اراده سیاهش خم میشویم.