Virgool - ویرگول
آرزوی باران
by سپیده علی پوردومین شب از دومین ماه از چهارمین فصل سال بود.
آسمان پر شده بود از گلوله های ابری پنبه ای .
ماه می درخشید.
هوا لطیف بود؛ لطیفتر از عطر نرگس.
مطبوع تر از بوی یاس.
و زیباتر از رز صورتی.
در یک خانه در یک اتاق دنج و تاریک
پسرک پشت پنجره از ته دل آرزوی باران کرد.
دخترک از ته قلب آرزوی پسر را آرزو کرد.
در آغوش یکدیگر خوابشان برد.
صبح زمین خدا بوی باران گرفته بود.