Virgool - ویرگول
پایان رویای ایرانی
by انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شریفچرا باید افراد دیگری را به این دنیای پرهیاهو دعوت کنیم؟
نوشته علی پرویزی
" ما در قبال کشور و جامعه خود مسئولیم" احتمالا شما هم با این گزاره موافق هستید، البته شاید هم نباشید! ولی در کشوری زندگی میکنید که اکثر مردم آن اینگونه میاندیشند. مهمترین اصلی که این گزاره بر آن استوار شده این است که هر تصمیم ما به جز اثرگذاری بر زندگی شخصی میتواند بر وضعیت کشور و مردم ما نیز اثرگذار باشد. نقشآفرینی سلبی یا ایجابی در حوزه فرزندآوری و مسئله جمعیت حتی درحداقلیترین سبک نگاه از منظرتامین نیروی کار آینده موضوعیت داشته و سرنوشت ما بسیار به آن گرهخورده است. بررسی این مسئله در سطح زندگی شخصی و خانوادگی افراد بیشتر در سطوح فرهنگی تنظیم خانواده مطرح بوده و موضوع این نوشتار نیست، در اینجا قصد داریم این مسئله را در سطح کلان بررسی کرده و روند تاریخی که کشورمان طی کرده را بازبینی کنیم.
میراث مالتوس
احتمالا اولین شخصی که در تاریخ به صورت قاعدهمند و یکپارچه به مسئله کنترل جمعیت پرداخته "توماس رابرت مالتوس" اقتصاددان انگلیسی است. نظریات مالتوس نسبت به آینده زندگی بشر مدرن همراه با مقادیری بدبینی است؛ او اعتقاد داشت درگذشته طبیعت با استفاده از عواملی مانند جنگ، قحطی و بلایای طبیعی نوعی تعادل بین تعداد متولدین و مرگ و میر برقرار میکرد که این تعادل نرخ رشد جمعیت را در حد قابل قبولی نگه میداشت اما با پیشرفت و توسعه تکنولوژی و افزایش توانایی بشر برای مقابله با بیماریها و خشم طبیعت، میزان مرگ و میر تغییرات چشمگیری کرده است و این در حالی است که زادوولد با همان شیوه گذشته رشد میکند. از نظر مالتوس این پدیده تعادل طبیعی را از بین برده و بقای بشریت را تهدید میکند. اساس نظریات او بر این قاعده استوار است که " جمعیت با تصاعد هندسی رشد میکند در حالی که تولید مواد غذایی در بهترین حالت با تصاعد حسابی بالا میرود " ؛ جمعبندی او در رابطه با جهان توسعهیافته پیشرو این بود که چنین جهانی، صرفا محلی برای بقای انسانهای توانمندتر است. مالتوس البته هيچ گاه براي نظريه خود معتقد به تحديد نسل از طريق شيوههاي پيشگيري از بارداري يا سقط جنين نشد، از نظر او مجموعه اقدامات براي رسيدن به هدف كاهش جمعيت به دو دسته اقدامات مردمي و دولتي تقسيم ميشود :
در اين روش افراد جامعه بايد از برقراري رابطه جنسي پيش از ازدواج بپرهيزند، از ازدواج پيش از موعد و زودهنگام پرهيز شود و پس از ازدواج نيز براي جلوگيري از ازدياد نسل حتي المقدور از فرزندآوری پرهیز نمایند. دولت نيز با اعمال سياستهايي همچون گذاشتن حداقل سن ازدواج، تنظيم نسبت جمعيتي كشور با كوچ دادن انسانها از مناطق پرجمعيت به كمجمعيت و مهمتر از همه «لغو هرگونه كمك به فقيران» به كنترل جمعيت بپردازد. ایدههای جمعیتی مالتوس در عصر خود موافقان و مخالفان سرسختی را به دنبال داشت. گروهي از صاحب نظران علوم اجتماعي عنوان «نئومالتوسي» را براي خود انتخاب كردند و به حمايت از عقايد وي در راستاي كاهش و كنترل رشد جمعيت برخاستند؛ كار آن قدر بالا گرفت كه ماركوس، صاحبنظر انگليسي حتي استفاده از روشهايي نظير خفهكردن كودكان با وسيلههاي بدون درد را مجاز ميدانست! در آنسو کارل ماركس بيشك مهمترين مخالف مالتوس به شمار ميرفت. او ريشه فقر را در شكلگيري نظام طبقاتي و رنج كارگران را ناشي از استثمار توسط طبقه سرمايهدار ميدانست و معتقد بود نميتوان الگوي جمعيتي خاص و جهانشمول برقرار كرد و اين مسئله به وضعيت توليد در يك كشور بستگي دارد.
دو قرن بعد!
با وجود همه تلاشهایی که طرفداران مالتوس برای پیادهکردن ایدههای او داشتند، جهان مدرن چندان از الگوی جمعیتی مالتوس پیروی نکرد و رشد جمعیت ادامه پیدا کرد، شاید بتوان گفت طیشدن همین مسیر جمعیتی بیش از هرچیز دیگر تئوریهای مالتوس رو در بوته آزمایش قرارداد. جهان ما امروز از منظر تعداد ساکنین 8 برابر بزرگتر از جهان مالتوس است و درعین حال در آن معضلاتی نظیر گرسنگی و کمبود امکانات بهداشتی، جز آنچه که ناشی از "توزیع ناعادلانه منابع" است، بسیار کمتر دیده میشود. تئوریهای مالتوس را میتوان از سه منظر مورد نقد و بررسی قرارداد:
1- مالتوس پیشرفتهای علمی و تکنولوژی که تسهیلکننده زندگی بشر است را مدنظر قرارندادهاست. پیشرفت تکنولوژی، توسعه بهداشت عمومی را درپی داشته و بسیاری از بیماریها که مقابله با آنها نیازمند صرف امکانات عظیمی بوده امروزه به سادگی قابل پیشگیری و درمان است؛ روشهای نوین اصلاح نژادی امکان پرورش دام و طیور با ویژگیهایی سازگارتر با محیط و قابل استفادهتر برای نوع بشر به عنوان غذا را فراهم کرده و در کشاورزی بشر تا آنجا پیشرفته که "مشابه آنچه رژیم اشغالگر قدس در صحرای سینا انجام میدهد" زمینهای لمیزرعی نظیر بیابانها را نیز زیر کشت ببرد.
2- مالتوس نقش انسان به عنوان مصرفکننده را به خوبی درنظرگرفته ولی نقش او به عنوان تولیدکننده را به درستی لحاظ نکردهاست. درصورت مدیریت مناسب منابع هر انسان میتواند تا چندصدبرابر نیاز شخصی خود کالا و خدمات تولید کند، پژوهشها نشان میدهد نرخ رشد تولید غذا و امکانات از دوره مالتوس تا به امروز حتی بزرگتر از تصاعد هندسی است که مالتوس برای رشد جمعیت قائل بود!
3- مالتوس علت کمبود موضعی غذا و امکانات را تنها از زاویه کثرت جمعیت بررسی کرده و نقش مصرفگرایی و اسراف منابع را درنظرنگرفتهاست؛ به عنوان مثال دورریز مواد غذایی کشور ما (که این دورریز جدای از مصرف بیرویهای است که در برخی از منابع داریم) برای سیرکردن 25 میلیون انسان دیگر کافیست! و کاهش این میزان از دورریز با فرهنگسازی و قانونگذاری برا اصلاح الگوی مصرف امکانپذیر است.
با این وجود درنظرگرفتن یک حدبالایی برای جمعیت کشورها اجتنابناپذیر بهنظر میرسد و مباحثات بیشتر بر سر این است که این حد کجا باید تعریف شود.
ایران پیش از انقلاب
پس از گذر از دوره قحطی دوساله در ایران که منجر به مرگ 9 میلیون ایرانی شد، جامعه ایرانی به صورت خودجوش و غیرسازمانیافته به بازسازی جمعیتی خود پرداخت. جامعه ایرانی که در آن دوره بیشتر شامل قشر روستایی و کشاورز میشد، ازدیاد نسل را به منزله افزایش نیروی کار تلقی میکرد، همچنین فرهنگ عمومی ایران به پشتوانه مفاهیم اسلامی، جوانان را به ازدواج آسان تشویق میکرد. در نتیجه این فرهنگ طی حدود 40 سال جمعیت کشور با رشد 250 درصدی به حدود 22 میلیون نفر رسید. هرچند در همین دوره روشنفکرانی که پیرو ایدههای مالتوس بودند نسبت به این نرخ رشد جمعیت ابراز نگرانی میکردند اما از آن جایی که ازدواج زودهنگام و فرزندآوری سریع، شکاف نسلی میان والدین و فرزندان را کمرنگ مینمود، فرهنگ فرزندآوری نسلهای نو بیش از هرچیز تحت تاثیر سابقه فرهنگی نسلهای گذشته بود. البته رونق شهرنشینی و کوچ جمعیت روستایی به سمت شهر تا حدی در تغییر فرهنگ عمومی جامعه موثر بود و این از نرخ رشد جمعیت میکاست.
اولین مجموعه منسجمی که در کشور به مطالعات حوزه جمعیت پرداخته است، "شورای عالی تنظیم خانواده" است که در وزارت بهداری وقت تشکیل شده بود. این شورا در سال 1341 و با ریاست ستاره فرمانفرمائیان مامور شورای جمعیت سازمان ملل متحد (که امروز از او به عنوان اولین خیر زن ایرانی یاد میشود) تشکیل شد و با "غیرعادی" تلقیکردن رشد جمعیت ایران برای اولین بار سیاست "تحدید نسل" را در کشور پیاده کرد. این سیاستها شامل تبلیغات رسانهای با شعار "دو فرزند کافیه" و همچنین توزیع رایگان لوازم پیشگیری از بارداری در روستاها میشد. درنتیجه اقدامات این شورا، برای اولین بار شتاب رشد جمعیت کشور به صفر رسید و در ادامه تا پایان سال 1357 نرخ رشد جمعیت 1/0 درصد کاهش یافت.
و پس از انقلاب
بعد از انقلاب بلافاصله به دستور امام خمینی طرح "تنظیم خانواده" لغو شد، همچنین تاکیدات مکرر شخص ایشان روی مسئله فرزندآوری و ازدیاد نسل موجب شد نرخ رشد جمعیت کشور در سال 1365 به 2/3 درصد برسد که چیزی حدود سه برابر اوایل انقلاب است! جهتگیری کلی کشور در راستای سیاست ازدیاد نسل تا جایی پیش رفت که عمده ائمه در نمازهای جمعه از لزوم فرزندآوری و تکثیر نسل صحبت میکردند، همه چیز از یک تغییر ریل جدی به سمت افزایش نرخ رشد جمعیت خبر میداد تا اینکه در سال 60 سید علیرضا مرندی تصدی وزارتخانه بهداشت را برعهده گرفت! افزایش بهداشت عمومی، توسعه استفاده از واکسنهای لازم برای کودکان و پیشرفت آموزشهای بهداشتی در دوره وزارت او، موجب کاهش ناگهانی مرگ و میر در کودکان شد و این اتفاق گرچه بسیار مبارک بود، میتوانست کشور را با خطر جدی "تورم جمعیتی" روبرو سازد! برای اولین بار روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه وقت، مشکل تامین بودجه به دلیل ازدیاد ناگهانی جمعیت را مطرح کرد؛ به دنبال آن مرندی نظر هیئت دولت را درباره ازسرگیری دوباره طرح "کنترل جمعیت" جویا شد و بعد از گرفتن موافقت اولیه، دیدارهایی را با رجال سیاسی برای رایزنی درباره این موضوع ترتیب داد. مرندی توانست موافقت آیات عظام منتظری(قائممقام رهبری)، خامنهای(رئیسجمهور) و موسوی اردبیلی(ریاست دستگاه قضایی) را جلب کرده و با این پشتوانه نامهای برای جلبنظر امام تنظیم کند. مضمون پاسخ امام به این نامه این بود که " مطلب کنترل جمعیت مسئله مهمی است و باید در رسانه ها مورد بحث قرارگیرد". این چراغ سبز موجب شد پیشرفت کار سرعت بگیرد، برخی از مراجع از جمله آیت الله مکارم شیرازی هم در حمایت از طرح سخنانی ایراد کردند. در نهایت لایحه ای در دولت بررسی شد و پس از تصویب در مجلس مورد تایید شورای نگهبان قرارگرفت و به این ترتیب از ابتدای سال 68 مراحل قانونی طرح به طور کامل اجرا شد. طرح مستقل از محتوای آن دو ایراد اساسی داشت:
1- هیچ محدودیت زمانی برای اجرای آن درنظرگرفته نشده بود.
2- هیچ دیدبانی برای رصد وضعیت جمعیتی کشور، برای تجدیدنظر احتمالی در این سیاست تعریف نشده بود.
سیاست کنترل جمعیت موردپسند سیاسیون وقت قرارگرفت و "قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت" که مکمل لایحه قبلی بود در سال 72 تصویب شد. بر اساس این قانون امتیازاتی چون بیمه، مرخصی زایمان مادر، پرداخت هزینه نگهداری و حق اولاد به فرزندان چهارم و بعد از آن تعلق نمیگرفت. علاوه بر این، رادیو-تلویزیون ایران، آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و وزارت فرهنگ موظف به فرهنگ سازی در راستای سیاست کنترل جمعیت شدند و به این ترتیب شعار #فرزند_کمتر_زندگی_بهتر به طور گسترده ای مورد تبلیغ قرارگرفت.
همیشه پای احمدینژاد درمیان است ...
تغییر ریل مجدد کشور دز سال 1389 اتفاق افتاد و اینبار هم مثل بسیاری از وقایع دیگر محمود احمدینژاد آغازگر این تغییر بود! همهچیز از یکی از سخنرانیهای او شروع شد : " این که میگویند دو بچه کافی است، من با این امر مخالف هستم، کشور ما دارای ظرفیتهای فراوانی است. این مسئله سیاست غلطی بود که غربیها انتخاب کرده و امروز پشیمان هستند و سرمایه سنگینی برای حفظ هویت و فرهنگ خود میپردازند، چرا باید در مسیری قرار بگیریم که نتیجه آن مشخص است؟ "
این اظهارات با واکنشهای تند و تیزی از جانب نمایندگان مجلس و سایر سیاسیون همراهشد. عدهای این اظهارات را غیرکارشناسی خوانده و عده دیگری به حمایت از آن پرداختند تا درنهایت حمایت رهبری از توقف سیاست کنترل جمعیت تا حدودی سوگیری کشور نسبت به این مسئله را روشن کرد. پس از آن رهبری مکررا روی متوقفشدن سیاست کنترل جمعیت تاکید کردند و شخص خود و سایر مسئولین وقت را مقصر وضعیت جمعیتی فعلی دانستند : " اول که سیاست تحدید نسل اجرا شد خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه 70 باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم، این اشتباه بود. مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند. خود بنده حقیر هم سهیمام، این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشاید".
با ابلاغ سیاستهای کلان جمعیت از جانب رهبری در سل 1391، بودجه سالیانه مرتبط با کنترل جمعیت وزارت بهداشت قطع شد. هرچند این اتفاق اقدامات عملی برای کاهش باروری در کشور را تا حدودی (و نه کامل!) متوقف کرد اما اثرات فرهنگی-تبلیغاتی سیاست پیشین مسلما به این سادگیها از بین نمیرود.
کمی عدد و رقم ...
بررسی خوب و بد افزایش جمعیت در ایران موضوع این نوشتار نبوده و بحث مفصلتری را در ادامه میطلبد. اما قبل از اینکه آینده جمعیتی کشوری را از زوایای مختلف تحلیل کنیم لازم است بدانیم امروز کجا ایستادهایم و ممکن است فردا کجا باشیم.
1- امروز نرخ زادوولد در کشور ما به طور میانگین 8/1 فرزند برای هر خانواده است که این میزان زیر حد جایگزینی جمعیت (1/2) میباشد و این به آن معناست که جمعیت در کشور ما رو به کاهش است.
2- در صورت سیاستگذاری با هدف افزایش یا حداقل جلوگیری از کاهش جمعیت، جمعیت کشور تا سال 1450 حداکثر به 100 میلیون نفر با همین ترکیب جمعیتی فعلی (از منظر طیف سنی) خواهیمبود، بنابراین صحبت از جمعیت 200 میلیونی و تبعات اقتصادی آن (خصوصا در حوزه اشتغال) یک موضوع انحرافی است.
3- عدم جایگزینی جمعیت جوان با جوان امروزی، طی 20 سال آینده کشور را با بحران سالمندی که به معنای افزایش بیرویه جمعیت سالمند کشور است روبرو خواهد کرد و این بحران هزینههای مالی بسیاری به کشور تحمیل میکند.
4- در صورت ادامه روند جمعیتی فعلی تا سال 1450 جمعیت کشور به 50 میلیون نفر کاهش پیدا میکند که حدود یک سوم این جمعیت را نیز سالمندان تشکیل میدهند.
5- در صورت ادامه روند فعلی برای گذران امور رایج کشور با بحران کمبود نیروی کار مواجه خواهیمشد و برای جبران آن ناچار به پذیرش مهاجر از عراق یا افغانستان خواهیم بود که این خود تبعات فرهنگی به خصوصی دارد.
ادامه دارد اگر خدا بخواهد ...