Virgool - ویرگول

دور هم غذا خوردن‌های دردسرساز

by
https://files.virgool.io/upload/users/21438/posts/xdmp32w701zx/fk4tgsmsa0iz.jpeg

هم‌خانه‌ام می‌گوید از بچگی تمام وعده‌های غذایی را با خانواده، دور هم بوده‌اند. همیشه باید منتظر می‌ماندند تا همه برسند. می‌گوید با این که خیلی کوچک بوده اما اجازه نداشته وقتی گرسنه می‌شود برود سر وقت غذا و ناهارش را بخورد! باید طاقت می‌آورد تا پدرش از سر کار برگردد، حتی اگر پدرش دیر می‌آمد باز هم وضع همین بود.

مادرش تاکید زیادی روی دور هم بودن داشته است! حتی هنوز هم که گاهی می‌رود خانه، می‌گوید اگر تا ساعت یازده هم بخواب،م همه منتظر می‌مانند من بیدار شوم بعد صبحانه بخوریم.

راستش من برای یک روز هم تحمل چنین خانواده‌ی دورهمی را ندارم. هروقت گرسنه باشم باید غذایم را بخورم. از فکر این‌که عده‌ای همیشه منتظر من هستند، معذب می‌شوم. از این که مجبور باشم برنامه‌ام را به خاطر کسی عقب بیندازم، بدم می‌آید.

همین است که حالا هم‌خانه‌ام نمی‌تواند تنها غذا بخورد. تنهایی غذا از گلویش پایین نمی‌رود. وقت‌هایی که من تا ده-یازده شب جلسه‌ام، چیزی نمی‌خورد. وقتی چند روزی می‌روم رشت، اگر تنها باشد میل به غذا ندارد.

خب آن‌همه تاکید روی دور هم بودن اگر قرار است تبدیل به چنین چیزی شود، به چه کار می‌آید؟ اگر قرار است تو را تبدیل به یک موجود ضعیف و وابسته کند، به چه درد می‌خورد؟

محض رضای خدا تمام کنید این اداهای غلط را! معنی خانواده به دور هم غذا خوردن نیست. اگر هم هست، با چند بار دور هم غذا نخوردن، از هم نمی‌پاشد رفقا! بی‌خیال شوید دیگر! مگر شما می‌توانید تک تک اعضای خانواده را تا ابد دور هم نگه دارید که انقدر برایش زور می‌زنید؟!

صدیقه حسینی | همخانگی

کانال یادداشت‌های روزانه و شبانه‌ام:

https://t.me/abrakane