Virgool - ویرگول

درباره لزوم تجدید نظر و تغییر در عقاید

by
https://files.virgool.io/upload/users/129349/posts/fto0m7evx3fx/spk83rvpaheu.jpeg

حتما تا به حال لحظه‌ی شگفت‌انگیز فرارسیدن زمان تغییر را تجربه کرده‌اید؛ لحظاتی که وقتش رسیده با باور غیرمنطقی و غلط اما راسخی که داشتیم خداحافظی کنیم؛ لابد متوجه شدید در این لحظه‌ها فقط یک تغییر باور ساده اتفاق نمی‌افتد؛ هر چقدر هم ادعای روشن‌فکری کنیم باز اولش سر و کله‌ی مقاومت پیدا می‌شود ، هر چه قدمت باورمان بیشتر مقاومت شدیدتر! هر چه مغلطه بلدیم به کار می‌بریم تا از عقیده‌مان دفاع کنیم و عقیده‌ی جدید را زمین بزنیم اما اگر به قدر کافی ذهن باز و تجربه‌ی کاربرد منطق و استدلال را داشته باشیم در نهایت این شانس را داریم که منطق درست باور جدید، سدهای دفاعی افکارمان را بشکند؛ از این قسمت به بعد است که پاداش تفکر استدلالی‌مان را می‌گیریم؛ آن‌هم با هجوم هورمون شادی به سلول‌های مغز. سرخوشیِ ابتدایی شیرینی را تجربه می‌کنیم؛ اما بعد نوبت احساس با ارزش‌تری است؛ حس رشد، بلوغ یا پختگی؛ فقط این‌بار هنگام رشد استخوانی نمی‌ترکد، دردی ندارد، نشانه‌اش جوش‌های بی‌ریخت روی پوست نیست و مودی‌ و کلافه‌ات نمی‌کند؛ خلاصه از آن تجربه‌های نابی است که کم پیدا می‌شود.
پیش از این از ضرورت به چالش کشیدن بی‌رحمانه‌ی عقاید، تجدید نظر در آن‌ها، با زمانه پیش آمدن، به روز بودن و... به اندازه‌ی کافی گفته شده اما چون به اندازه‌ی کافی شنیده نشده و یا آن‌چنان که باید جدی گرفته نشده، پس بگذارید برای درک ضرورتش یک اعتراف کوچک بکنم؛ اعتراف ‌می‌کنم که اگر از افکار آن آدمی که سالِ پیش، دوسالِ پیش، پنج‌سالِ پیش وده‌سالِ پیش بودم، عکسی می‌داشتم، درست مثل عکس‌های دوران بلوغم قایم‌شان می‌کردم که کسی نبیند! شما چطور؟