https://www.alef.ir/files/post/lg/2020/05/175603.jpg

جامعه خبری تحلیلی الف

تلفات عین‌الاسد و اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی؛ پنتاگون چگونه چشمان رسانه‌ها را کور می‌کند؟

ماجرای اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی در خصوص تلفات حمله موشکی تلافی‌جویانه ایران به پایگاه عین‌الاسد نشان داد که حتی در عصر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی سانسور اطلاعات به صورت هدفمند در رسانه‌های غربی اعمال می‌شود.

به گطارش فارس،«لیندون جانسون»، رییس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در سال‌های 1963 تا 1969 زمانی که صندلی ریاست خود را به نیکسون جمهوری‌خواه تحویل می‌داد، درباره دلایل شکست سیاست‌های خود در جریان جنگ ویتنام گفت: «ما جنگ را به تلویزیون باختیم.»

این جمله کنایه از نقشی بود که رسانه‌ها در انتشار حقایق جنگ ویتنام و نبرد بیهوده‌ای که 500 هزار نظامی‌آمریکایی درگیر آن بودند، ایفا کردند. درک همین نقش بود که سبب شد تا نیروهای نظامی‌آمریکا به رهبری پنتاگون به شدت بر نحوه انتشار اطلاعات و اخبار نظارت کنند، نظارتی که شاید گاه در عصر آزادی اطلاعات تا حدی مضحک به نظر برسد، اما تمام جنبه‌های انتشار اطلاعات را در بر می‌گیرد.

*از اوضاع مناسب تا صدمات مغزی در عین‌الاسد

جدیدترین نمونه این نظارت بر جریان اطلاعات، حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی عین الاسد در عراق بود؛ حمله‌ای که در پاسخ به ترور «سردار شهید قاسم سلیمانی» انجام شد و بر طبق اطلاعات اولیه منجر به خسارات مادی جدی در این پایگاه بود. ایران از همان ابتدا تاکید کرد که هدف در این حمله ضربه زدن به ماشین جنگی آمریکا در منطقه بوده نه کشته گرفتن، اما به‌هرحال این سوال مطرح بود که در جریان اصابت سهمگین موشک‌های بالستیک ایرانی به این پایگاه، میزان تلفات چه میزان بوده است؟

پاسخ ترامپ در ابتدا این بود که «همه چیز خوب است». ادعایی که بعد از آن هم وی در نشست خبری چهارشنبه‌شب خود تکرار کرد. در ابتدا تمام ارزیابی‌ها بر اساس تصاویر ماهواره‌ای بود که به صورت تجاری در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گرفت و هیچ عکسی از داخل پایگاه منتشر نشد. با این حال تردد یک هواپیماهای سی-17 مخصوص حمل مجروحین از آلمان به عراق این ظن را به صورت جدی مطرح کرد که تلفاتی جدی در ماجرای حمله به عین الاسد وجود داشته است. گزارش‌های بعدی که به صورت انحصاری توسط رسانه‌های آمریکایی همچون سی.ان.ان از این پایگاه منتشر شد، این نکته را روشن کرد که با وجود پناه گرفتن نیروهای آمریکایی در پناهگاه‌های بتونی شدت انفجارها باز هم تاثیرگذار بوده است.

اولین گزارش جدی در خصوص تعداد بالای زخمی‌ها در این حمله مربوط به روزنامه القبس بود که از انتقال 16 نظامی‌مجروح آمریکایی به کمپ عریفجان در کویت پرده برداشت و در ادامه نهایت فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه خاورمیانه از انتقال تعدادی از نیروهای آمریکایی به آلمان در پی آنچه «ضربه ملایم مغزی» خوانده شد، پرده برداشت. این خبر با واکنش برخی سناتورهای آمریکایی از جمله «کریس مورفی» و انتقاد وی از پنهان کاری آمریکایی‌ها روبه‌رو شد.

«مارک اسپر»، وزیر دفاع آمریکا نیز در پاسخ به این سئوال از ارائه آمار مشخص در خصوص زخمی‌های حمله ایران به پایگاه عین الاسد خودداری کرد. در نهایت شبکه سی.ان.ان گزارشی در خصوص مصدومیت 11 سرباز آمریکایی منتشر کرد و پس از آن نیز «جاناتان‌هافمن» سخنگوی پنتاگون این تعداد تلفات و انتقال آن‌ها به مرکز درمانی لندش- هول در آلمان را پذیرفت. در ادامه آمریکایی‌ها این آمار را از 11 به 34 رساندند و نوع آسیب را نیز از آسیب ملایم مغزی به ضربه مغزی تغییر دادند و در نهایت آمار آسیب‌دیدگان را 50 نفر عنوان کردند. این آمار می‌تواند در آینده افزایش هم داشته باشد. رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز شب گذشته گفت شمار جراحت‌های نظامیان این کشور در حمله موشکی ایران به پایگاه «عین‌الاسد» رو به افزایش است.

روشن است که انتشار هرگونه گزارشی از سوی رسانه‌های آمریکایی با هماهنگی کامل مقامات نظامی‌آمریکایی میسر شده و حقایق به صورت کامل در این باره منتشر نشده است. با این حال سئوال اینجاست که این جریان خبری از کجا و به چه شکلی کنترل می‌شود و طی چه فرآیندی به چنین شکلی رسیده است.

*آمریکا از تجربه بریتانیا در فالکلند درس می‌گیرد

همان‌طور که گفته شد چهره نظامی‌آمریکا حتی در خود این کشور پس از جنگ ویتنام به شدت آسیب دید. اگرچه رسانه‌ها در ابتدا حامی‌نیروهای نظامی‌ایالات متحده بودند، اما حمله «عید تت» در سال 1968 و تلفات وسیع پس از آن سبب شد تا چهره کریه جنگ از طریق تلویزیون پا به اتاق نشیمن خانواده‌های آمریکایی بگذارد. از سوی دیگر سانسور رسانه‌ها و فشار بر آنان در دوره «نیکسون» حالتی علنی گرفت. «آگوستو اگنو» معاون نیکسون در گردهمایی حزب جمهوری‌خواه در سال 1969 به صورت علنی این گزاره را مطرح کرد که اگر شرایط جنگ ضرورت ایجاد کند، مجوزهای تلویزیونی ابطال می‌شود. این رفتار دولت نیکسون سبب شد تا از سال 1970 به بعد عمده پوشش تلویزیون‌های آمریکایی به مذاکرات صلح ویتنام در پاریس اختصاص پیدا کند.

بعد از جنگ ویتنام نه‌تنها در آمریکا بلکه در تمامی‌کشورهای غربی تلاش شد تا عملکرد رسانه‌ها در انتشار مطالب نظامی‌و اخبار نبردها به طور کامل محدود شود. اولین بار انگلستان بود که از تجربه جنگ ویتنام استفاده کرد. در نبرد 1982 فالکلند به هیچ عنوان تصاویر مجروحان و کشته‌ها به نمایش در نیامد و رسانه‌ها اخباری که ارتش انگلستان را در موقعیت نامطلوبی نشان می‌داد، منتشر نمی‌کردند. این تجربه به قدری مفید بود که مجله کالج جنگ دریایی نیروی دریایی آمریکا در شماره ماه مارس 1982 خود بر این نکته تاکید کرد که باید از تجارب بریتانیا در مدیریت رسانه‌ها در این نبرد آموخت.

به نظر می‌رسد جنگ خلیج فارس در سال 1991 جایی بود که مدیریت رسانه‌ای پنتاگون در سانسور اطلاعات و پخش برنامه‌های گزیده خود را نشان می‌دهد.

*جنگی که از دید رسانه‌ها پوشیده باقی ماند

عملیات طوفان صحرا در سال 1991 در شرایطی آغاز شد که اتحاد جماهیر شوروی در آستامه فروپاشی بود و ایالات متحده آمریکا خود را به عنوان اصلی ترین قدرت دنیا می‌دید. درآغاز ساعت‌های اولیه اشغال کویت توسط حکومت بعثی عراق آنچه که مرتبا تکرار می‌شد، اجتناب‌ناپذیر بودن جنگ بود. بر اساس یک تحقیق انجام شده در 6 ماه منتهی به آغاز عملیات طوفان صحرا از مجموع 48 ساعت برنامه خبری پخش شده تنها 29 دقیقه آن به امکان عدم شروع جنگ اختصاص پیدا کرده بود. به این ترتیب افکار عمومی ‌آمریکا برای یک لشکرکشی نیم میلیون نفری به منطقه خلیج فارس آماده شد. علاوه بر این بارها این مطلب از سوی «جورج بوش پدر» در رسانه‌ها گفته شد که این جنگ یک ویتنام دیگر برای نیروهای آمریکایی نخواهد بود.

از سوی دیگر اعزام خبرنگاران به عرصه جنگ نیز کاملا گزینش شده انجام گرفت. بسیاری از خبرنگارانی که از طرف آمریکا به خلیج فارس اعزام شدند به داشتن رابطه خوب با دولت بوش معروف بودند. تمام خبرنگاران بر اساس پاسخ به پرسش‌نامه پنتاگون به صحنه نبرد اعزام می‌شدند. حتی عربستان سعودی نیز اعلام کرد تحت فشار پنتاگون توانمندی ارائه ویزا به خبرنگاران مستقل را ندارد. تمام خبرنگاران در «هتل دهران» در نزدیکی فرودگاه ظهران اسکان داده شده بودند و از آنجا جنگ را تعقیب می‌کردند. برای تمام خبرنگارانی که جنگ را تعقیب می‌کردند یک چک لیست از سوی پنتاگون ارائه شده بود که به آنان مطلب ممنوعه برای گزارش را گوشزد می‌کرد.  

این مطالب ممنوعه شامل محل اتراق و حمل و نقل نیروهای نظامی ‌و همچنین عکس نیروهای کشته شده بود. تمام اطلاعات با استفاده از یک سیستم حوضچه‌ای به خبرنگاران می‌رسید. یعنی تمام اطلاعات از چندین مرحله گذشته و چک می‌شد و پس از آن توسط یک درجه دار در اختیار خبرنگاران قرار گرفت. درج هر نوع اطلاعاتی خارج از این موارد به‌طور کامل ممنوع بود.

در این میان تنها شبکه خبری سی.ان.ان بود که به صورت آزادانه از تمام مراحل عملیات و حتی بمباران بغداد فیلم و عکس منتشر می‌کرد و بقیه رسانه‌ها مجبور به انتشار همین مطالب بودند. از این رو است که «جان استاکس» خبرنگار کهنه‌کار غربی مدعی شد جنگ خلیج فارس پوشیده‌ترین جنگ دنیا از دید خبرنگاران بوده است.

*وقتی خبرنگاران مجبور به امضای چهار تفاهم‌نامه با پنتاگون شدند

تمامی ‌تجربیات موفق جنگ خلیج فارس در حمله آمریکا به عراق در سال 2004 نیز به‌کار رفت؛ زمانی که «جورج بوش پسر» این بار به بهانه سلاح‌های شیمیایی عراق در پی حمله و از بین بردن حکومت صدام حسین بود.

در این دوران برای این که از اعتراضات گسترده نسبت به سانسور روایات و اتفاقات از سوی مردم کاسته شود برای اولین بار مفهوم «خبرنگار درگیر» مطرح شد. شاخص‌ترین مفهوم خبرنگار درگیر مربوط به ارسال گزارش‌های خبری از سوی «کریستین امانپور» در جنگ بوسنی بود. با این حال این شیوه پوشش خبری برای اولین بار به صورت سیستماتیک در جریان جنگ دوم عراق مطرح شد و ادامه یافت.

بر این اساس خبرنگاران در نزدیکی واحدهای نظامی‌ حرکت کرده و به صورت مستقیم از عملیات آنان در جنگ گزارش تهیه می‌کردند تا امکان باورپذیری گزارش‌های آنان افزایش یابد. به همین منظور خبرنگارانی که قصد چنین اقداماتی را داشتند نزدیک به 2 تا 3 ماه توسط نیروهای نظامی‌آمریکا در کمپ‌های آموزشی حضور یافتند.

آن‌ها پس از دوره آموزش مجبور شدند که 4 تفاهم‌نامه با پنتاگون در خصوص نحوه انتشار اخبار و اطلاعات امضا کنند که هرگونه تخطی از آن منجر به ممانعت از ادامه حضور آن خبرنگار می‌شد. در این تفاهم‌نامه چهارچوب اطلاعات مجاز برای انتشار آنچنان مبهم ذکر شده بود که عملا خبرنگاران چاره‌ای نداشتند تا باز هم از فرماندهان نظامی‌ بالاسری خود برای انتشار اطلاعات و اخبار کسب تکلیف کنند.

این فشار برای جلوگیری از انتشار هرگونه اطلاعات شدید بود که اگر خبرنگاری حتی اطلاعات شخصی خود را در داخل یک وبلاگ و یا شبکه خبری منتشر می‌کرد بلافاصله با تهدید قطع همکاری روبه رو می‌شد. به این ترتیب باز هم انحصار اطلاعات به خبرنگاران تحت نظر نیروهای آمریکایی محدود می‌شد. در این میان آمریکایی‌ها آن‌چنان به انتشار اطلاعات از منابع مستقل حساس بودند که بسیاری معتقدند حمله به محل استقرار خبرنگاران در بغداد که از سوی حکومت وقت عراق حمایت می‌شدند با هدف جلوگیری از انتشار اخبار و اطلاعات فوق صورت گرفت.

*سانسور در عصر شبکه‌های اجتماعی چگونه اعمال می‌شود

نگاهی به این تجربیات کوتاه نشان می‌دهد که تا چه اندازه سانسور خبری و اطلاعاتی علی‌رغم وجود شعارهای پرطمطراق در خصوص آزادی بیان جدی است. نکته جالب اینجاست که در زمانه‌ای که شبکه‌های اجتماعی به ظاهر چرخش آزاد اطلاعات را تضمین کرده اند، باز هم شاهدیم که همچنان حساسیت بالایی نسبت به انتشار هر گونه اطلاعات افشاگرانه وجود دارد.

به عنوان مثال در ماجرای تلفات مربوط به عین الاسد انتشار اخباری در خصوص وجود تلفات جدی از سوی یک حساب کاربری در توییتر به سرعت منجر به حذف حساب فوق شد و یا انتشار هر گونه فیلم و یا عکسی در خصوص سردار شهید قاسم سلیمانی منجر به حذف آنان از سوی اینستاگرام می‌شد.

جالب اینجاست که ماجرا حتی به برخی متحدین آمریکا نیز تعمیم یافته است. به عنوان مثال ماجرای هدف قرار گرفتن برخی از نفتکش‌های اماراتی و سعودی در شهر بندری فجیره امارات با سانسور خبری گسترده روبه‌رو شد به گونه‌ای که حتی جستجوی نام بندر فجیره در توییتر با اخطار روبه رو می‌شد و گوگل‌مپ نیز دسترسی به تصاویر ماهواره‌ای این بندر را به طور کامل متوقف کرد.

این سطح گسترده از سانسور نشان می‌دهد که حتی باید به آمار گفته شده در خصوص تلفات مجروحین در پایگاه عین الاسد شک کرد و چه بسا مدت‌ها بعد و شاید با انتشار برخی خاطرات سربازان حاضر در این پایگاه برخی ابعاد ناگفته ازتلفات این حمله افشا شود.